چگونه یک مقاله آکادمیک را مطالعه کنیم؟
|
خواندن مقالات علمی و آکادمیک که در ژورنالهای مختلف منتشر شدهاند کار چندان آسانی نیست و بسیاری افراد با مطالعه آنها مشکل دارند.
ممکن است برای شما نیز این سوال پیش آمده باشد که چگونه میتوانیم درک بهتری از یک تالیف علمی داشته باشیم؟ برای پاسخ به این پرسش، از چندین محقق در مراحل گوناگون تحصیل در رشتههای مختلف، خواسته شده تا در قالب چهار پرسش، شیوه مطالعاتی خود را توضیح دهند.
واضح است که خواندن مقالات علمی ژورنالها، بهمرور و با کسب تجربه، آسانتر میشود. اما آشنایی با روش مطالعهی مقالات آکادمیک توسط دیگر پژوهشگران، به افزایش سرعت و کارایی ما کمک خواهد کرد.
پرسش اول: رویکرد شما به یک مقاله چگونه است؟
یک دانشجوی ارشد نجوم: من با خواندن خلاصه مقاله (abstract) آغاز میکنم، سپس نیمنگاهی به مقدمه (introduction) میاندازم و با یک نگاه سطحی به دنبال تصاویر میگردم. تلاش میکنم تا مهمترین شکلها را تشخیص دهم و کاملا مطمئن شوم که محتوای آنها را فهمیدهام. سپس بخش خلاصه/نتیجهگیری (conclusion/summary) را میخوانم و تنها، زمانی که همه این کارها را انجام داده باشم به عقب برگشته و سراغ جزئیات فنی میروم تا به سوالات مبهم خود پاسخ دهم.
یکی از محققان موسسه ماکس پلانک: من در ابتدا به کمک بخشهای خلاصه و نتیجهگیری (abstract and conclusions)، یک نگاه کلی بهدست میآورم. همچنین همیشه نگاهی به سرفصلها و تصاویر میاندازم، چراکه به من کمک میکند تا اثرگذاری اولیه مقاله را دریابم. پساز آن معمولا کل مقاله را، از ابتدا تا به انتها و بهترتیب هر بخش میخوانم، چراکه بدین ترتیب میتوانم جریان کار را آنگونه که مورد نظر مولف بوده دنبال کنم.
اگر به دنبال یک عملکرد پربار هستید، لازم است تا ایدهای روشن در مورد نوع اطلاعاتی که مورد نیازتان است داشته باشید و روی همان جنبه تمرکز کنید. میتوانید مقایسهای بین نتایج خود و آنچه مولف ارائه کرده است داشته باشید، یا تحلیل خودتان را در متن وارد کنید و یا با دادههای جدید آن را بسط دهید.
یک دانشجوی دکترای علوم اعصاب: من اگر تنها به دنبال نکات اصلی باشم، فقط چکیده (abstract) را خواهم خواند، نگاهی به شکلها میکنم و نکات مهم مبحث را ازنظر میگذرانم. معتقدم شکلها مهمترین بخش مقالات هستند، چراکه مقدمه و متن اصلی میتوانند بهواسطه آنها تبیین شوند. سپس برای هرآنچه ناواضح باشد از بخش متدولوژی (روششناسی) کمک میگیرم.
اگر بخواهم عمیقتر به مقاله بپردازم، طبق روال معمول، کل آن را مطالعه میکنم و تعدادی از مقالات پیشین آن گروه نویسندگان و یا سایر مقالات مرتبط با موضوع را میخوانم. اگر در متن به منابعی اشاره شده باشد، بهویژه که مورد علاقه من و بحثبرانگیز باشد، آن را نیز جستجو میکنم. چنانچه به جزئیات بیشتری نیاز داشته باشم، منابع اطلاعاتی اضافه را نیز مطالعه خواهم کرد.
اگر آن پژوهش شبیه به تحقیق من باشد، توجه خواهم کرد که آیا اطلاعات آنها با یافتههای من مرتبط است و یا اینکه تناقضاتی وجود دارد؟ و اگر چنین است، به این میاندیشم که دلیل آن چه میتواند باشد؟
علاوه بر آن، به این فکر میکنم که اگر ما نیز از روشهای آنها استفاده کرده بودیم چه نتیجهای حاصل میشد و از آن چه میآموختیم؟ همچنین گاهی توجه به این نکته نیز مهم است که چرا مولف تصمیم گرفته آزمایش را با یک روش خاص انجام دهد؟ آیا مولف از یک روش غیرمعمول استفاده کرده است و چرا؟
یک دانشجوی دکترای بهداشت محیط (دانشگاه میشیگان): من همیشه با عنوان و چکیده آغاز میکنم. این موارد به من نشان میدهد که آیا این مقاله، هم ازنظر علمی و هم ازنظر زبانی، برای من مورد علاقه و قابل فهم باشد. سپس مقدمه را میخوانم و به پرسش اصلی پی میبرم. بلافاصله سراغ شکلها و جداول میروم تا برداشتی از اطلاعات داشته باشم، سپس شرح مطلب را میخوانم تا متوجه ارتباط مقاله با آن زمینه علمی شوم.
به محدودیتهای بیان شده و نتایج اطلاعات توجه میکنم. برخی افراد بر ادعای خود پافشاری میکنند که البته زنگ خطری برای من است. همچنین با تأکید بر دیدگاه اپیدمیولوژی، میتوان مطمئن شد که طراحی مطالعه و فرضیه آزمایش شده، منطبق با واقعیت باشد.
همچنان که در استدلالات مربوط به شرح مطلب و اشکال عمیق میشوم، به این فکر میکنم که کدامیک از بخشهای آن جالب و جدید هستند، کدامیک مربوط به بیولوژی، کدامیک منطقی و کدامیک توسط سایر ژورنالها مورد تایید است. همچنین لحاظ خواهم کرد که کدام بخش آن با فرضیه اولیه یا پیشفرضهای من و سوالات پژوهشیام مطابقت دارد.
یک دانشجوی دکترای بیولوژی: استراتژی مطالعاتی من به مقاله بستگی دارد. گاهی با یک نگاه سطحی آغاز میکنم تا ببینم آن مقاله چقدر مرتبط است. اگر در زمینه کاری من، قابل استفاده باشد آن را با دقت بیشتری میخوانم، البته به جز مقدمه که قبلا با آن آشنا شدهام، اما همیشه سعی میکنم اگر تصویری وجود دارد، با دقت به آن توجه کنم و سپس اطلاعات مربوط را در نتایج نهایی و شرح مطلب میخوانم.
همچنین وجود منابع مورد علاقهام را نیز بررسی میکنم. گاهی کنجکاوم تا ببینم چه کسی در این مقوله مورد ارجاع واقع شده و یا احتمالا نشده، تا از این طریق متوجه شوم که مولفین، کدام جنبههای خاص پژوهشی را درنظر نداشتهاند. من اغلب شکلهای مکملی پیدا میکنم تا نتایج بهتری بهدست آورم، بهویژه اگر آن نتایج مربوط به بخشهایی باشد که مولفین به آنها ارجاع ندادهاند و یا اینکه تفاسیرشان در این زمینه ناواضح یا ناکافی بوده است.
یک دانشجوی دکترای تکنولوژی در علوم بهداشتی: زمانی که مقالهای میخوانم، یادداشتبرداری میکنم. این کار برای فعال ماندن من در مطالعه بسیار کمککننده است و مانع از فراموشی آنچه خواندهام میشود. بدین شکل که وقتی درحال خواندن مقالات هستم، جملات مهم آن را که درباره موضوعات خاص میباشد، خلاصه میکنم و در آینده که ایده و یا سوالی برای جستجو داشته باشم، تنها کافی است که همین اسناد را به جای بازخوانی کامل مقالات استفاده کنم.
همچنین وقتی که به دنبال تبیین یک پژوهش خاص باشم، یک جدول دستی برای خلاصهسازی روش کار تیم های تحقیقاتی درست می کنم.
یک محقق آزمایشگاهی در زمینه ایدز: من معمولا با چکیده آغاز میکنم که خلاصهای مفید از کل مطالعه است. سپس کل مقاله را به غیراز روشهای اجرایی آن میخوانم، مگر آنکه متوجه نتایج نشوم و یا اینکه آزمایش برای من ناآشنا باشد.
نتایج و روش کار در پژوهش، به شما این اطمینان را میدهد که مطالعه با اصول علمی سازگاری دارد. همواره در مورد شاکله آزمایش فکر کنید و اینکه مناسبترین مسیر پاسخدهی به پرسشهای شما باشد. مطمئن شوید مولفین کنترلهای کافی و مرتبط در پژوهش گنجانیده باشند. گاهی نتایج برمبنای تعداد محدودی نمونه است که ارزش کار را کم میکند.
من مایلم مقاله را پرینت گرفته و اطلاعات مرتبط را هایلایت کنم تا با یک مرور سریع، نکات اصلی را بازیابم. بسیاری از این نکات مواردی هستند که اندیشه شما را پیرامون موضوع تحقیق تغییر داده و یا ایده و جهتگیری جدیدی به شما میدهد.
یک پروفسور روانشناسی: آنچه من برای مطالعه انتخاب میکنم، برمبنای فضای تحقیقات من و مواردی است که بحثبرانگیز و مورد علاقه باشد، چرا که آنها روشهای روانشناسی و علوم را به شکل گستردهتری در مسیرهای جدید پیش میبرند. بیشتر مواقع آنچه تلاش میکنم تا از مقاله بیرون بکشم، موضوعات مربوط به روششناسی، طراحی آزمایش و تحلیلهای آماری است. درنهایت آنچه برای من بیشترین اهمیت را دارد در ابتدا، روش اجرا و در انتها، نتایج است.
همچنین خواندن مقدمه برای فهمیدن چرایی آزمایش و شرح مطلب برای فهمیدن معنای نتایج جالب است. در مورد حیطههایی که اطلاعات زیادی درباره آنها دارم، چندان به جزئیات توجه نمیکنم، چراکه معمولا بازتابی از سوگیری مولفین است، ولی در زمینههایی که اطلاعاتم کم است، با دقت مقاله را میخوانم، چراکه مطالب زیادی درباره فرضیات و رویکردهای تفسیری ازآن یاد میگیرم.
یک استاد فیزیک: من در ابتدا تندخوانی میکنم. با مطالعه اولیه به راحتی میفهمم که آیا مقاله مورد علاقه من هست یا نه و اگر باشد برای بار دوم آرامتر و با توجه به جزئیات آن را میخوانم.
اگر مقاله تئوریک، مبتنی بر نظریات و برای پژوهش من ضروری باشد، آن را پرینت میکنم. در برخی موارد، تنها پیشفرضهای اولیه را درنظر گرفته و ادامه آن را، نه از روی مقاله، که با ذهنیت خودم دنبال میکنم. این روش گاهی کند و ملالآور است. برخی مواقع از مولفین بهخاطر عبارات ناواضح، ازقلم انداختن نکات ضروری و بیان اضافات غیرمنطقی عصبانی میشوم و گاهی نیز توسط یک مقاله به هیجان میآیم.
یک استاد حشرهشناسی: من تقریبا همیشه در ابتدا چکیده را میخوانم و تنها درصورتی که احساس کنم مقاله برای من ارزشمند است، آن را ادامه میدهم. اگر موضوع برایم آشنا باشد معمولا با نگاهی سطحی از مقدمه میگذرم و تنها پاراگراف آخر را میخوانم تا مطمئن شوم که به سوال اساسی مقاله پیبرده باشم. سپس شکلها و جداول را میبینم، همچنین نتایج و شرح مطلب را نیز یا میخوانم و یا نگاهی گذرا میاندازم.
اگر موضوع کاملا برایم آشنا نباشد، مقدمه را با دقت زیاد مطالعه میکنم تا به محتوای آن پیببرم. شکلها و جدولها را ازنظر گذرانده و در پایان به نتایج میپردازم.
یک پروفسور جامعهشناسی: تشخیص میانبرها در حین خواندن مقاله حائز اهمیت است تا وقت کافی برای سایر امور باقی بماند. کارهایی مانند تالیف، پیشبرد یک پژوهش، انجام ملاقاتها، آموزش و رتبهبندی مقالات. من در آغاز دوره دکترا، ترجیح میدادم به جای کتابهای کامل، نتایج و روشهای مقالاتی که در مجلات آکادمیک چاپ میشد را بخوانم.
یک ویراستار مجلات علمی: بهعنوان یک ویرایشگر علمی، باید همیشه مطالبی خارج از حیطه کاری خود را بخوانم و فرابگیرم. بههمین دلیل معمولا دست به مکاتبه با دیگرانی میزنم که میتوانند در آن زمینه به من، به عنوان یک دانشمند عمومی که به همه رشتهها علاقهمند است ولی تنها در یک زمینه تخصص دارد کمک کنند. سپس بررسی میکنم تا ببینم چه کسی مقالهای در اینباره نوشته، بعد از آن چک میکنم تا شاید پژوهشگر دیگری چشماندازی در این زمینه ترسیم کرده باشد. هدف اصلی این دورنما، بسط محتوای مقاله است اما دراغلب مواقع، خود مولف نیز فحوای مقاله را برای افراد غیرمتخصص بیان میکند.
سپس به سراغ چکیده میروم که به منظور برقراری ارتباط گسترده با خوانندگان مجله نوشته شده است. درنهایت به خود مقاله میپردازم که شامل ترتیببندی آن، مقدمه، نتایج، بررسی شکلها و سپس خواندن کل مقاله میشود.
پرسش دوم: وقتی متوجه قسمتی از مقاله نمیشوید چه میکنید؟
۱) من مایلم به صورت آنلاین مطالعه کنم، بنابراین در چنین شرایطی میتوانم به راحتی با کپی کردن آن در موتورهای جستجو، معنای آن را دریابم.
۲) اگر تنها چند مورد باشد، آنها را یادداشت میکنم تا بعدا بررسی کنم، ولی اگر واقعا چالش برانگیز باشد، سعی میکنم تا مقالهای مرتبط و یا بخشی از یک کتاب مرجع را بخوانم تا اطلاعات لازم را در اختیارم بگذارد. اغلب اطلاعاتی بهتر و بیشتر هم بهدست میآورم.
معمولا تعداد زیادی مخفف و عبارات تخصصی در آن زمینه وجود دارد، بنابراین خودم را برای جزئیات آنها بهزحمت نمیاندازم، مگر آنکه مربوط به تحقیق خودم باشد. اما همیشه تلاش میکنم تا بیشتر زمانم را برای فهمیدن روشهای مورد استفاده در آزمایش صرف کنم.
۳) من بهطور معمول بلافاصله مکث کرده و به جستجو میپردازم، اگر معنای عبارتی برایم مبهم باشد، این توقف کمککننده است. هرچند گاهی ممکن است این رویه سلسلهوار دنبال شده و نیاز به جستجوی عبارات جدیدی باشد. البته این نیز در نوع خود جالب است و به شما میآموزد که چگونه همهچیز به هم ربط دارد ولی اگر ازنظر زمانی در مضیقه باشید، ممکن است شما را از کار اصلی باز دارد.
توجه کنید گاهی اصطلاحات یک مقاله دربرگیرنده نکاتی از آزمایش هستند که در اولویت قرار دارند. برخی مواقع این پرسش که “مولفین به دنبال پاسخ به چه سوالی هستند؟” بسیار مفید است، چون میتوانید یقین کنید که آیا در آزمایش موفق بودهاند یا خیر.
۴) برای من به این بستگی دارد که مطالب نامفهوم تا چه میزان مانع از دنبال کردن موضوع اصلی شود. من معمولا در مطالعه اولیه، در صدد فهمیدن همه جزئیات یک مقاله نیستم. چنانچه موارد نامفهوم برای تحقیق من حائز اهمیت باشد، سعی میکنم از همکارانم کمک بگیرم و حتی با مولف اصلی مقاله تماس برقرار کنم. رجوع به رفرنس اصلی برای بهدست آوردن اطلاعات کامل را بهعنوان آخرین راه درنظر میگیرم، چراکه زمان محدود است و بنابراین همکاری با دیگران و تماس شخصی میتواند در حل مشکلات این چنینی بسیار مفیدتر باشد.
۵) گاهی با خواندن تمام مقاله، بخشهای نامفهوم آن در نهایت تفهیم میشود. اگر پیشروی واقعا دشوار باشد، توقف کرده و به جستجوی اطلاعات تکمیلی میپردازم. یک جستجوی سریع در گوگل درباره الگوها، روشها، اصطلاحات و… مفید است. چنانچه مقاله سنگینی باشد، نیاز به چندین بار پیشخوانی دارد تا بهتر به محتوای آن پیببرم.
۶) سوالی که من از خودم میپرسم این است: “آیا برای بهدست آوردن آنچه میخواهم، نیاز است تا همه ملزومات این مقاله را بفهمم؟”. من مقالاتی در حوزههای پژوهشی خارج از تخصص خودم میخوانم و اغلب تنها به دانشی سطحی درباره محتوای آن نیاز دارم. چنانچه بدون تعمق در مقاله، نتوانم از آن بهرهای ببرم، آنگاه مطالعات بیشتری در آن زمینه خواهم کرد.
۷) من بهتازگی تعداد زیادی مقاله در حوزههای غیرتخصصی خواندهام که حاوی اصطلاحات ناآشنای بسیاری بودند. در برخی موارد میتوانم اطلاعات مورد نیازم را از نتایج، شکلها و جداول مقاله، به طور مستقیم استخراج کنم و در سایر موارد، از گوگل استفاده میکنم تا به معنای عبارات و مفاهیم پیببرم. همچنین منابع ذکر شده را برای فهم بهتر نکات عنوان شده در مقاله میخوانم. هرازگاهی نیز مقالات، بسیار نامفهوم است (دستکم برای من) که در اینصورت اصراری به خواندنشان نخواهم داشت.
پرسش سوم: آیا تاکنون در خواندن یک مقاله دچار سردرگمی شده اید؟ در این شرایط چه میکنید؟
۱) همیشه. اگر مقاله مرتبط با فعالیت من باشد، حدس میزنم مواردی کلیدی در آن وجود داشته که من متوجه آن نشدهام. این سردرگمی برای من، نه یک تهدید، بلکه یک فرصت است، چراکه موقعیتی است تا اطلاعات خود را در این زمینه افزایش دهم.
البته برخی مقالات نیز از نظر دستورزبان بسیار بد نوشته شدهاند و ارزش وقت گذاشتن ندارند، ولی برخی دیگر مفاهیم را به وضوح بیان کردهاند و بنابراین میتوان به جای گرامر ضعیف متن، روی موارد نامفهوم وقت گذاشت.
۲) سردرگمی من بهویژه زمانی است که مقاله، خارج از حوزه کاری من، طولانی و پر از اصطلاحات فنی باشد. اگر چنین باشد درصورت امکان آن را چند قسمت کرده و طی چند روز مطالعه میکنم. برای مقالات واقعا دشوار، ترجیح میدهم که با یک همکار روی آن کار کنم.
۳) بله در بسیاری مواقع و همین نیز دلیلی است که استراتژی مطالعاتیام را بهوسیله صحبت با دیگر پژوهشگران و سعیوخطا ارتقا دهم.
۴) بله، در چنین شرایطی باید درنظر داشته باشید که برخی مقالات، نتیجه سالها کار توسط چندین دانشمند است. انتظار فهمیدن آن تنها ظرف چند ساعت، توقعی نابهجاست.
۵) من اغلب دچار سردرگمی میشوم اما همه بخشهای یک مقاله نیازی به فهم عمیق ندارد. همچنین لازم است تا محدودیتهای خود را نیز بپذیرید. آیا اینها مقالاتی هستند که شما قصد رقابت با آنها را دارید؟ اگر در حوزه تخصصی شما نیستند، امکان دارد که با کمک یک همکار قابل فهم شوند.
۶) چنانچه آن مقالهی نامفهوم، برای من بسیار مهم باشد آن را برای مدتی رها کرده و پس از چندی دوباره به آن بازمیگردم. چنانچه بسیار گیجکننده باشد آن را کنار میگذارم، مگرآنکه از میان همکارانم کسی بتواند آن را برایم شرح دهد.
پرسش چهارم: آیا نکته مفیدی بهعنوان توصیه برای دیگران دارید؟
۱) اگر مقاله مهمی باشد که نیاز به فهم کامل آن داشته باشم، سعی میکنم آن را در محیطی مثل ژورنالکلاب برای دیگران پرزنت کنم تا مجبور به مطالعه دقیق آن شوم. گفتگو پیرامون یک مقاله خاص و پاسخدهی به سوالات، بهترین راه یادگیری برای من است.
همچنین از یک رفرنس منیجر نیز استفاده میکنم. نرم افزار “مندلی” (Mendeley) برای این کار بسیار کمککننده است.
۲) خوانندگان تازهکار بهخاطر نداشتن ذهنیت مناسب در آغاز، عملکرد کندی دارند اما به تدریج و طی چند سال عملکرد شما در مطالعه مقالات آکادمیک بهبود قابل توجهی پیدا خواهد کرد و در نهایت میتوانید بهسرعت از آنها استفاده کنید.
۳) صبور باشید. بهخاطر استفاده از ویکیپدیا، منابع صوتی و سایر وبلاگها برای یافتن نتیجه، احساس نگرانی و شرمندگی نکنید. هرچه میتوانید بیشتر سوال بپرسید. اگر درک واضحی از مقاله ندارید با افرادی که دردسترس شما هستند صحبت کنید. اگر همچنان گیج هستید و آن مقاله واقعا برایتان مهم است، به مولف ایمیل بزنید.
۴) در صحبت با افراد مجربتر تردید نکنید. آنها از داشتن فرصت توضیح به شما استقبال میکنند، چراکه همه پژوهشگران نیازمند تجارب بیشتری در بازگردانی مفاهیم پیچیده به عبارات سادهتر هستند.
۵) تا جای ممکن زیاد مطالعه کنید.سعی کنید فهرستی از خلاصه مقالات، نکات مهم و حتی یک یا چند شکل و استنادات آنها فراهم کنید. به ساختار متفاوت و روشهای مختلف نگارش مقالات توجه کنید. این کار به شما کمک میکند تا یک شیوه موثر و منحصربهفرد برای مقالات خود پیدا کنید.